استاندارد طلای کلاسیک

  • 2021-06-2

استاندارد طلا سیستمی بود که بر اساس آن تقریباً همه کشورها ارزش پول خود را بر حسب مقدار مشخصی از طلا تعیین می کردند یا واحد پول خود را به کشوری که این کار را انجام می داد مرتبط می کردند. ارزهای داخلی آزادانه با قیمت ثابت به طلا تبدیل می شدند و هیچ محدودیتی برای واردات یا صادرات طلا وجود نداشت. سکه‌های طلا به‌عنوان ارز داخلی در کنار سکه‌های فلزات و اسکناس‌های دیگر گردش می‌کردند که ترکیب آن بر اساس کشور متفاوت بود. از آنجایی که هر ارز بر حسب طلا ثابت بود، نرخ مبادله بین ارزهای شرکت کننده نیز ثابت بود.

بانک‌های مرکزی بر اساس استاندارد طلای کلاسیک دو وظیفه اصلی سیاست پولی داشتند:

  1. حفظ قابلیت تبدیل ارز فیات به طلا با قیمت ثابت و دفاع از نرخ ارز.
  2. تسریع روند تعدیل به عدم تعادل تراز پرداخت ها، اگرچه اغلب این امر نقض می شد.

استاندارد طلای کلاسیک از دهه 1870 تا آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 وجود داشت. در نیمه اول قرن نوزدهم، هنگامی که آشفتگی ناشی از جنگ های ناپلئونی فروکش کرد، پول از هر دو نوع (طلا، نقره یا مس) تشکیل شد. سکه ها) یا اسکناس های صدور بانک با پشتوانه گونه ای. با این حال، در ابتدا فقط بریتانیا و برخی از مستعمرات آن دارای استاندارد طلا بودند که در سال 1854 پرتغال به آن ملحق شد. سایر کشورها معمولاً بر روی یک استاندارد نقره ای یا در برخی موارد استاندارد دو فلزی بودند.

در سال 1871، آلمان تازه متحد شده، با بهره مندی از غرامت های پرداخت شده توسط فرانسه در پی جنگ فرانسه و پروس در 1870، اقداماتی را انجام داد که اساساً آن را در استاندارد طلا قرار داد. تأثیر تصمیم آلمان، همراه با تسلط اقتصادی و سیاسی بریتانیا در آن زمان و جذب دسترسی به بازارهای مالی لندن، برای تشویق سایر کشورها به روی آوردن به طلا کافی بود. با این حال، این گذار به استاندارد طلای خالص، در برخی نظرات، بیشتر مبتنی بر تغییرات در عرضه نسبی نقره و طلا بود. با این وجود، تا سال 1900 همه کشورها به غیر از چین و برخی از کشورهای آمریکای مرکزی دارای استاندارد طلا بودند. این امر تا زمانی که با جنگ جهانی اول مختل شد ادامه داشت. تلاش های دوره ای برای بازگشت به استاندارد طلای کلاسیک خالص در طول دوره بین جنگ انجام شد، اما هیچ کدام از رکود بزرگ دهه 1930 جان سالم به در نبردند.

استاندارد طلا چگونه کار می کرد

طبق استاندارد طلا، عرضه پول یک کشور با طلا مرتبط بود. ضرورت تبدیل پول فیات به طلا در صورت تقاضا به شدت مقدار پول فیات در گردش را به چند برابر ذخایر طلای بانک های مرکزی محدود می کرد. اکثر کشورها دارای حداقل نسبت قانونی طلا به اسکناس / ارز منتشر شده یا سایر محدودیت های مشابه بودند. تفاوت های تراز پرداخت های بین المللی به طلا تسویه شد. کشورهایی که مازاد تراز پرداخت‌ها دارند، ورودی طلا دریافت می‌کنند، در حالی که کشورهایی که کسری دارند، خروج طلا را تجربه خواهند کرد.

در تئوری، تسویه بین‌المللی طلا به این معنی است که سیستم پولی بین‌المللی مبتنی بر استاندارد طلا، خود تصحیح‌کننده است. یعنی، کشوری که کسری تراز پرداخت‌ها دارد، خروج طلا، کاهش عرضه پول، کاهش سطح قیمت داخلی، افزایش رقابت‌پذیری و در نتیجه اصلاح کسری تراز پرداخت‌ها را تجربه می‌کند. برای کشورهایی که مازاد تراز پرداخت‌ها دارند برعکس است. این به اصطلاح «مکانیسم جریان قیمتی» بود که توسط فیلسوف و اقتصاددان قرن هجدهم دیوید هیوم ارائه شد.

این اصل اساسی نحوه عملکرد استاندارد طلا بود ، اگرچه در عمل پیچیده تر بود. فرآیند تعدیل می تواند با عملیات بانک مرکزی تسریع شود. ابزار اصلی نرخ تخفیف (نرخی بود که بانک مرکزی آن را به بانک های تجاری یا موسسات مالی وام می دهد) که به نوبه خود بر نرخ بهره بازار تأثیر می گذارد. افزایش نرخ بهره باعث سرعت بخشیدن به روند تعدیل از طریق دو کانال می شود. در مرحله اول ، این امر باعث می شود که وام گرفتن ، هزینه های سرمایه گذاری و تقاضای داخلی را کاهش دهد ، که به نوبه خود فشار رو به پایین بر قیمت های داخلی ، افزایش رقابت و تحریک صادرات خواهد داشت. دوم ، نرخ بهره بالاتر از خارج از کشور پول را به خود جلب می کند و باعث بهبود حساب سرمایه در تراز پرداخت می شود. کاهش نرخ بهره اثر متضاد خواهد داشت. بانک مرکزی همچنین می تواند با خرید یا فروش دارایی های داخلی به طور مستقیم بر میزان پول در گردش تأثیر بگذارد ، هرچند که این امر به بازارهای عمیق مالی نیاز دارد و بنابراین فقط در انگلیس و بعداً در آلمان انجام شد.

استفاده از چنین روشهایی به این معنی بود که هرگونه اصلاح عدم تعادل اقتصادی تسریع می شود و به طور معمول لازم نیست منتظر نقطه ای باشیم که مقادیر قابل توجهی از طلا از یک کشور به کشور دیگر منتقل شود.

"قوانین بازی"

"قوانین بازی" عبارتی است که به کینز نسبت داده شده است (که در واقع ابتدا در دهه 1920 از آن استفاده می کرد). در حالی که "قوانین" به صراحت مشخص نشده بود ، انتظار می رفت دولت ها و بانک های مرکزی به طور ضمنی در دوره استاندارد طلای کلاسیک به طور خاص رفتار کنند. علاوه بر تعیین و حفظ قیمت طلای ثابت ، مبادله آزادانه با سایر پول داخلی و اجازه واردات و صادرات طلای رایگان ، از بانک های مرکزی نیز انتظار می رود که برای تسهیل و تسریع عملکرد استاندارد ، همانطور که در بالا توضیح داده شد ، انجام دهند. پذیرفته شده بود که استاندارد طلا می تواند به طور موقت در مواقع بحران مانند جنگ به حالت تعلیق درآید ، اما انتظار می رفت که دوباره در هر چه سریعتر پس از آن دوباره در همان برابری ترمیم شود.

در عمل ، تعدادی از محققان متعاقباً نشان داده اند [1] که بانک های مرکزی همیشه از "قوانین بازی" پیروی نمی کنند و جریان های طلا گاهی با جبران تأثیر آنها بر تأمین پول داخلی با خرید یا فروش دارایی های داخلی "استریل می شوند"وادبانک های مرکزی همچنین می توانند با تأثیرگذاری بر "نقاط طلا" بر جریان طلا تأثیر بگذارند. نقاط طلا تفاوت بین قیمتی بود که می توان طلا را از یک نعناع محلی یا بانک مرکزی و هزینه صادرات آن خریداری کرد. آنها تا حد زیادی منعکس کننده هزینه های تأمین مالی ، بیمه و حمل طلا در خارج از کشور بودند. اگر هزینه صادرات طلا پایین تر از نرخ ارز بود (یعنی قیمتی که طلا می تواند در خارج از کشور فروخته شود) ، صادرات طلا و برعکس سودآور بود.

یک بانک مرکزی می تواند نقاط طلا را با استفاده از به اصطلاح "دستگاه های طلا" به منظور افزایش یا کاهش سودآوری صادرات طلا و در نتیجه جریان طلا دستکاری کند. به عنوان مثال ، یک بانک که مایل به کندی جریان طلا است می تواند هزینه تأمین اعتبار برای صادرکنندگان طلا را افزایش دهد ، قیمتی را که در آن طلا فروخته می شود ، افزایش دهد ، از فروش کامل طلا امتناع ورزد یا مکانی را که می توان طلا را برای آن انتخاب کردافزایش هزینه های حمل و نقل.

با این وجود ، مشروط بر اینکه چنین تخلفاتی از "قوانین" محدود باشد ، به شرط انحراف از برابری رسمی جزئی بوده و مهمتر از همه ، هرگونه تعلیق برای یک هدف واضح و کاملاً موقتی بوده است ، اعتبار سیستم شک نمی شود. بوردو [2] استدلال می کند که استاندارد طلا بالاتر از همه یک سیستم "تعهد" بود که به طور مؤثر تضمین می کرد که سیاست گذاران صادقانه نگه داشته شده و تعهد به ثبات قیمت را حفظ می کنند.

یکی دیگر از عوامل که به حفظ استاندارد کمک می کند ، درجه ای از همکاری بین بانکهای مرکزی بود. به عنوان مثال ، بانک مرکزی انگلیس (در طول بحران Barings 1890 و دوباره در سالهای 1906-7) ، خزانه داری ایالات متحده (1893) و ریچسبانک آلمانی (1898) همه از سایر بانکهای مرکزی کمک گرفتند.

[1] بلومفیلد ، ا. ، سیاست پولی تحت استاندارد طلا ، 1880 تا 1914 ، بانک مرکزی فدرال رزرو نیویورک ، (1959) ؛داتون جی. ، بانک انگلیس و قوانین بازی تحت استاندارد بین المللی طلا: شواهد جدید ، در بوردو م. و شوارتز A. ، ویرایش ها ، گذشته نگر در استاندارد طلای کلاسیک ، Nber ، (1984) [2]بوردو ، م. ، طلا به عنوان مکانیسم تعهد: گذشته. حال و آینده ، مطالعه تحقیقات شورای طلای جهان شماره. 11 ، دسامبر 1995

  • نویسنده : احمد رضایی
  • منبع : creation-site-internet-angers.tech
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.